متد سوزوکی ا گذرموسیقی

 

دکتر شینیچی سوزوکی، نوازنده و معلم و صاحب نظر در امر تعلیم و تربیت در قرن بیستم است .سوزوکی بر این باور است که تعلیم و تربیت از همان روز تولد کودک آغاز می‌شود. همان‌گونه که جسم کودک روز به روز رشد می‌کند، نیروی قدرتمند حیات در او کلیه‌ی محرک‌های خارجی را که به وی می‌رسد جذب کرده و آن‌ها را، به مرور در جهت کسب توانایی و استعداد، توسعه می‌دهد. بدون وجود محرک‌ها به نیروی حیات، هیچ گونه رشد و پیشرفتی در طفل دیده نخواهد شد. باید به این حقیقت توجه داشت که کودک به طور مستمر توانایی خود را برای صحبت کردن، به راحت‌ترین شکل ممکن، توسعه می‌دهد. بنابراین چنانچه هر کودکی درست پرورش یابد، در زمینه‌های گوناگون دیگر نیز، به جز فراگیری زبان، استعداد نشان خواهد داد. بر پایه تحقیقاتی که شینیجی سوزوکی از منظر روش‌شناسی تعلیم و تربیت در زمینه فراگیری زبان مادری انجام داده است، موفق به ابداع روشی تربیتی گردید که به متد سوزوکی معروف شد و خلاصه‌ی آن را می‌توان این گونه شرح داد: همان طور که هر کودکی بالقوه این ظرفیت را دارد که استعدادهای قابل ملاحظه‌ ای را در فراگیری زبان مادری نشان دهد، همان طور هم هر کودکی سرشار است از استعداد بالقوه‌ی موسیقی و بروز و قدرت نشو و نمای آن . بسته به مهارت و خلاقیت و ابتکار مربی، هر کودکی می‌تواند در اثر پرورش به قابلیت‌های بالایی دست پیدا کند. همه چیز بستگی به روش آموزشی و پرورشی دارد. یک روش آموزشی معین ممکن است در کودکان مختلف نتایج متفاوتی به بار آورد. هر کودکی این ظرفیت را داراست که در هر زمینه‌ای از خود استعداد بروز دهد؛ حداقل در حدی که در زبان مادری خود بروز می‌دهد . متد سوزوکی، شامل ۱۰ کتاب از سطح مقدماتی تا پیشرفته است؛ که در طی آن، نوازنده به یادگیری نکات ابتدایی تا نواختن قطعات پیشرفته ی ویولن میپردازد.

گردآورنده : پرند رضایی

موسیقی چیست؟ اثرات موسیقی بر زندگی شما ا گذرموسیقی

51449356-4440-42a0-8242-6e39da97cbadموسیقی چیست ؟

ذات موسیقی صدا و حرکت اسـت. عده اي از پدیده‌هاي طبیعی مانند صدای آب، وزش باد، صدای برگ‌هاي درختان و … آوا‌هاي طبیعی موسیقی هستند. این امر نشان میدهد کـه موسیقی پدیده‌اي طبیعی اسـت کـه در فطرت انسان و در تمام فرهنگ‌ها و جوامع وجود دارد. آموزش یک ساز موسیقی می تواند در التیام رفتار، حافظه و دانش عمومی کودکان تاثیر مثبت داشته باشد.

موسیقی باعث توسعه و بزرگ تر شدن قسمت چپ مغز کودکان شده و حافظه کودکان را ۲۰ درصد افزایش می دهد. تمرینات گروهی موسیقی، همکاری و هماهنگی با یک دیگر و مهارت‌هاي اجتماعی رابه کودکان آموزش میدهد با یک جمع بندی برای اثرات مثبت موسیقی می توان بـه این نتایج رسید: افزایش حس اعتماد بـه نفس و قدرت عمل کـه می تواند با گوش کردن بـه موسیقی تقویت شود. تقویت نظم و افزایش ضریب هوشی یا آی کیو؛ با آموختن موسیقی در طولانی مدت ۷ امتیاز بـه میزان IQ یا ضریب هوشی اضافه می کند در حالی‌کـه آموزش هنر‌هاي نمایشی ۳ تا ۴ امتیاز بـه ضریب هوشی آن‌ها خواهد افزود. هگل «فیلسوف بزرگ آلمانی»:انچه موسیقی متعلق بخود می داند همان اعماق زندگانی درون شخص اسـت موسیقی هنر خاص روح اسـت و بـه‌طور مستقیم بـه روح خطاب میکند. بتهوون «موسیقی‌دان و آهنگساز برجسته‌ي آلمانی» آهنگ یا موسیقی را مظهری میداند عالی‌تر از هر علم و فلسفه‌اي. از نظر او موسیقی هنر زبان دل و روح بشر و عالی‌ترین تجلی قریحهٔ انسانی اسـت. بتهوون می گوید: “آنجا کـه سخن از گفتن بازمی‌ماند موسیقی آغاز میشود”. لئوپددوفن:ریشه موسیقی بـه عهد کهن ارتباط دارد. در واقع همان روزی کـه انسان توانست برای اولین بار خوشی‌ها و رنج‌هاي خودرا با صدا نمایش دهد، مبدأ موسیقی بـه‌شمار می آید.

گردآورنده: الهام میرزایی

اولین قدم برای نواختن پیانو چیست ؟

Untitled-2-300x190اولین قدم برای نواختن پیانو

اولین قدم برای نواختن یک قطعه پیانو این است که بدانید کجا باید دستان خود را روی پیانو بگذارید و در چه موقعیتی قرار بگیرید.به نظر میرسد که در ابتدا باید محل قرار گیری دستان شما گیج کننده باشد، اما در واقع تعیین محل قرار گیری دستان روی صفحه کلید و نحوه نگه داشتن دست در موقعیت مناسب بسیار ساده است. موقعیت دست شما روی پیانو باید با انگشتان خمیده باشد طوری که انگار روی توپ قرار گرفته است و مچ دستانتان کمی بالا آمده است و یک خط مستقیم را تشکیل میدهد.بیایید نگاهی دقیق به وضعیت مناسب دست و دقیقا مکانی که باید دستان خود را روی پیانو قرار دهید ، بیاندازیم.روش مناسب برای نگه داشتن موقعیت دست خود روی پیانو این است که دست خود را به آرامی روی پیانو قرار دهید. خیلی مفید است اگر بتوانید که یک خط کش را از بازو به مچ خود نگه دارید تا ببینید که چگونه مچ دست شما باید همراه با بازوی شما در یک راستا قرار بگیرد.

 

موسیقی ایرلندی یا سلتیک | گذرموسیقی

WhatsApp-Image-2021-06-15-at-11.54.47-300x208موسیقی ایرلندی یا سلتیک

موسیقی ایرلندی یا سلتیک یعنی آهنگ های متفاوت از مردم متفاوت. اغلب تنها موسیقی ایرلند را موسیقی سلتیک مینامند،اما واژه ی سلتیک برای توضیح سنت های موسیقیایی ملت هایی با پیشینه ی سلتیک نیز به کا رمیرود، نظیر ایرلند، اسکاتلند،جزیره ی مَن، ولز، بریتانی و گالیسیا که جزیره ای است در شمال غرب اسپانیا. واژه موسیقی سلتیک معمولاً برای معرفی موسیقی ایرلند و اسکاتلند به کار برده می‌شود، چرا که هر دو سرزمین نقش بزرگی در پیدایش سبک‌هایی مشهور و متمایز از این نوع موسیقی داشته‌اند. این سبک‌ها در واقع شباهت‌هایی بنیادی داشته و به وضوح تاثیراتی متقابل بر یکدیگر دارند.
استقلال ایرلند از بریتانیا به ایرلندی ها این فرصت را داد تا موسیقی سلتیک را به عنوان محصولی منحصر به ایرلند ترویج کنند، اما باید توجه داشت که این نامگداری سرزمینی تنها تعریفی جغرافیایی مدرن برای مردمی است که همگی دارای تباری مشترک بوده و در نتیجه سبک موسیقی مشترکی را به ارث برده‌اند.
احیای بریتانی
آلان استیوال، نوازنده ی بریتانی متولد (1944)، احتمالا نمونه ی بارز موسیقی سلتیک است.او استاد هارپ سلتیک استو از 9 سالگی که پدرش یک نسخه ی نوسازی شده ی هارپ سلتیک به او هدیه داد، این ساز را مینوازد.
استیوال در آلبوم هایی نظیر “بریان بُرو” که نامش را از نام رئیس قبیله ای ایرلندی گرفته که در سده ی یازدهم وایکینگ ها را مضمحل کرد. شباهت هایی میان سنت های بی مانند بریتانی و جزایر سلتیک زبان بریتانیا را به نمایش گذاشت.
امپراتوری روم در خلال کشورگشایی هایش در غرب اروپا مردمان تمدن سلتیک را به اسکاتلند،ولز،کرن وال،ایرلند، بریتانی در شمال فرانسه و گالیسیا در شمالغرب اسپانیا عقب راند.امروزه عناصر و مولفه های فرهنگ سلتیک،از جمله موسیقی در این مناطق زنده است.
نی نوازان سلتیک
پدی ملونی، هم نی لبک ساده مینوانخت و هم ایلین پایپ که نوعی بگ پایپ کوچک است که صدایی چابک و فراموش نشدنی را خلق میکند و همانند کمانچه یا بانجوی ایرلندی نقش مهمی در ایجاد حس و حال موسیقی ایرلندی دارد.
ملونی، نواختن ایلین پایپ را از لَئو راوسام، استاد پایپ نوازی ایرلندی آموخت که تبارش به خانواده ای میرسدکه همگی نی نوازان چیره دستی بودند.دسته های همنوازی نی در بسیاری از مناطق سلتیک متعلرف اند.آلان استیوال در نخستین سال های شروع به کارش در یک گرووه موسیقی سنتی بریتانی “باگاد بِلِیمور”نوازندگی میکرد، باگد در زبان بریتانی نام گونه ای از گروه های هم نوازی نی است.
“سلتیک کانکشنز” یک جشنواره موسیقی ست که هر ساله در اسکاتلندبرگزار می شود و تریبونی برای تبادل نغمه ها و آثار در اختیار نوازنده ها و موسیقی دانان قرار میدهد.این رویداد نقشی مهمدر بی شمار همکاری موسیقیایی داشته است.
هرچند ناممکن است مشخص کنیم همه ی این موسیقی های مختلف ملی چه عناصری را از فرهنگ باستانی سلتیک به عاریت گرفته اند، اما حضور سازهای مشابه و اینکه بسیاری از نوازندگان به راحتی عناصری از یکدیگر به عاریت میگکیرند، از یک میراث مشترک حکایت میکند.

 

 

موسیقی فادو ، موسیقی فولک پرتغال | گذر موسیقی

موسیقی فادو موسیقی فولک شهرنشینان پرتغال

یکی از سبک های موسیقی که اغلب با موسیقی فلامینکو اشتباه گرفته میشود ” فادو ” موسیقی کشور پرتغال می باشد
موسیقی فولک شهرنشینان پرتغال در ستایش دریا، حسرت ، غم و غصه و زندگی میان فقرا است.فادو یا آواز محزون پرتغالی که گیتار پرتغالی همراهی اش میکند، ریشه های عمیقی در منطقه ی بندری لیسیون و سنت ریشه داری در شهر دانشگاهی کویمبرا دارد.
فادو فرمی موسیقیایی است که ویژگی با ارزش نغمه ها و ترانه های محزون است و در کنار اشعار پرتغالی و بالاد های بومی موسوم به مُجینا ، عناصری از موسیقی برزیل و شمال افریقا را در خود دارد.
موسيقى فادو يكى از اساسيترين ويژگيهاى كشور پرتغال است و بيان كننده حسن درونى، روح و جان. فادو تا به امروز معروفترين، خالصترين و پاكترين عنصر فرهنگ مردمى پرتغال محسوب ميشود. فادو غم انگيز است بى آنكه احساس شوربختى كند.
ريشه هاى موسيقى فادو تا به امروز نامشخص است. عقيده موسيقى شناسها دراينباره نظرات متفاوتى دارند و اصل فادو را عربى، آفريقائى و يا برزيلى ميدانند. بعضى از آنها هم متعقدند كه ميان فادو و ترانه هائى كه دريانوردها ميخوانده و ميخوانند، رابطه ى مستقيمى وجود دارد. در هر حال، فادو زائيده دل مردم است و معمولا در قديميترين و فقيرترين محله هاست كه ترانه هاى فادو خوانده ميشوند.
خواننده فادو، غالبا لباس تيره رنگ به تن دارد، از شهرش و از تلخيهاى زندگيش ميخواند و ترانه هايش گاهى هم رنگ و بوى اجتماعى و سياسى دارند. اسم فادو از كلمه لاتينى فاتوم ريشه ميگيرد كه معنى آن، سرنوشت است، سرنوشت ملتى كه رقم خورده و غيرقابل تغيير است. ميگويند كه فادو به اين علت آواز و موسيقى پرتغال است، زيرا نحوى خواندن آن به گونه اى باور مردم اين كشور به سرنوشت را نمايان ميكند. سرنوشتى كه به سراغ انسان ميايد و از آن راه گريزى نيست.
تمامى مردم پرتغال و بسيارى از موسيقى شناسهاى پرتغال، آماليا رودريگش را بزرگ بانوى موسيقى فادو ميدانند. او آينه روح بسيارى و پرتغاليها بود و زندگى هنرى پرفراز و نشيبى داشت. اين خواننده محبوب در روز ششم ماه اكتبر سال ۱۹۹۹ درگذشت، اما هنوز هم در دل مردم پرتغال زنده است و سمبل پايدار ترانه اى مشهور به نام “ليسبون، سرنوشت تو چيست؟”

تغییر تحول در موسیقی فادو
فادو هم چون ساير سبكهاى موسيقى دچار تغيير و تحول شده است. از دهه نود تا به حال نسلى جديد از خوانندگانى توانا، موفق شده است به اين موسيقى سنتى، رنگ و شكلى تازه ببخشد. ترانه هاى جديد فادو نسبت به گذشته يكدست تر و سبكبالترند، بى آنكه اصالت خود را از دست داده باشند.
يكى از خوانندگانى كه در جهانى كردن فادو نقش مهمى داشته، ميسيا است كه خود بزرگ شده در خانواده اى هنرمند است. مادرش كه اهل اسپانياست، بالرين بوده و مادربزرگش هم هنرمند نمايشهاى واريته. ريشه پرتغالى ميسيا از طرف پدرش است.ميسيا اگرچه متولد شهر بندرى پورتو واقع در شمال پرتغال است، اما در اسپانيا بزرگ شده و از جمله در مادريد در هنرهاى نمايشى و به ويژه موسيقى فعاليتهاى گوناگونى داشته و تجربه هاى مختلقى كسب كرده است. بعد از زندگى و فعاليت هنريش در اسپانيا راهى ليسبون پايتخت پرتغال و يكى از مراكز مهم موسيقى فادو شده و سعى ميكند، به اين موسيقى چهره اى تازه ببخشد.

خود او دراينباره ميگويد: ”فادو يادگار نسلهاى پيشين است و در معرض پوسيدگى و زوال بود. تنها براى خاطر و جلب جهانگردان بود كه بعضيها دست به نوآورى ميزدند. اما اين چيزيست كه باب ميل و خواست من نيست. قصد من اين بود كه در موسيقى فادو نوآورى كنم و به ويژه با مضمونهاى ادبى تازه آنرا پر و غنى كنم، نه آنكه فقط از وادع، درد و افسرگى بخوانم.”
ميسيا ، اين ستاره نسل جديد موسيقى فادو تكيه خاصى به ريشه هاى فادو داره كه به Saudade معرف است. اين كلمه به معنى بيقرارى و اشتياقيست كه در وجود پرتغاليها لانه كرده. ميسيا ميكوشد، فادو را با نوشته هاى ادباى بزرگ پرتغال پيوند دهد و بدين ترتيب، اين موسيقى را از غبار و كهنگى گذشته پاك كند. ميسيا در اجراى ترانه ها هم نوآورى كرده و دركنار گيتار پرتغالى كه ۶ جفت سيم دارد، از گيتار اسپانيائى و از گيتار باس، و همچنين ويلون، آكاردئون و پيانو استفاده ميكند.در سبك ديگرى از فادو، سرنوشت نقشى كليدى بازى ميكند. كريشتينا برانكو ، يكى ديگر از خوانندگان نسل جوان موسيقى فادو در مصاحبه اى ميگويد: ”فادو يعنى سرنوشت و سرنوشت هم يعنى زندگى تو با تمام فراز و نشيبهايش. من سعى ميكنم در ترانه هايم هم لحظات تلخ را بر زبان بياورم و هم لحظات خوشبختى را، چرا كه هردوى اينها جزئى از زندگى هستند.”

 

 

 

موسیقی برزیلی چگونه شکل گرفت | موسیقی ملل

موسیقی و ریتم های برزیلی

چشم انداز موسیقی برزیل یکی از سرزنده ترین دورنماهای موسیقیایی جهان است. موسیقی این سرزمین از فرهنگ فولک بومی تاثیر گرفته و با هم آمیزی با موسیقی آفریقا و اروپا،زبان موسیقیایی منحصر به فردی پدید آورده است. از دهه ی 1960 ریتم های سامبا و بوسانووا موسیقیدان ها و مخاطبان بسیاری را در سراسر جهان محسور کرده است.
موسیقی بخش جدایی ناپذیر زندگی روزمره ی مردم برزیل است.در کافه ها،سالن های کنسرت،میادین ورزشی، و کارناوال های سالانه مادی گِرا که در سراسر این کشور برپا میشود، نوای موسیقی به گوش می رسد. ریتم در کانون موسیقی برزیل قرار دارد، به خصوص استفاده از سنکوپ که در آن تاکید در صدا ناگهان جا به جا می شود و ریتم ضعیف با تاکید بیشتر و ریتم قوی با تاکید کمتر اجرا می شود.
این تمهید که متاثر از ریتم های مغرنج طبل کوبی های آفریقایی است، به موسیقی برزیلی چنان تاثیر وسوسه انگیزی میدهد که هر کسی را به رقص وا میدارد.
در موسیقی سنتی برزیل موسیقی و رقص درهم تنیده اند.
برای مثال، واژه ی سامبا به معنای رقص است که یک سبک موسیقیایی و یک ریتم محسوب میشود.
فرهنگ های مردم پسند و فولک در هم آمیخته شده اند و واریاسیون های سبک های موسیقیایی محلی در کنار گونه های شهری بقا یافته اند.
شورُو، قدیمی ترین و محبوب ترین سبک موسیقی سازی شهری است که اغلب “شورینیو” (گریه یا زاری کوتاه) نامیده میشود.این نوع موسیقی که ریتم های آفریقایی را با ژانرهای رقس اروپایی در هم آمیخته ابتدا حدود 1870 در ریودوژانیرو پدیدار شد.
در این سال گروه هایی از آوازه خوان ها رقص ها و آواز های خیال انگیز ی در خیابان ها اجرا کردند.
شورُو، برخلاف نامش معمولا شاد، تند و استادانه است و بداهه نوازی های گیرایی دارد. بر طبق سنت شورو یک تریو است متشل فلوت،گیتار و کاواکینو که یک ساز کوچک چهارسیمی است. هر چند دسته های همنواز امروزی اغلب یک ماندولین، کلارینت، ساز برنجی و یک قطعه ی ریتمی گیتار بیس و دایره زنگی پاندریو به آن می افزایند.
سامبا و بوسانووا
سامبا ابتدا در مناطق روستایی به عنوان یک رقص فولک دونفره سربرآورد.اما امروزه رقصی شهری و مشهورترین فرم موسیقیایی در برزیل و پرطرفدار ترین در شهر های شرقی نظیر ریودوژانیرو،سائوپولو، و سالوادور است.ملودی های راحت و خواندنی اغلب در قالب هارمونی های ساده نواخته می شود، به همراه خطاب و پاسخ میان سولیست و گروه نواندگان غنایی.
این رفت و برگشت که در یک همنوایی ریتم را سنکوپ دار کرده توسط مجموعه ی دقیقی از ساز های کوبه ای مرتبط با سامبا آوا سازی میکند. این مجموعه ی ساز ها عبارتند از بریمبائو(یک ساز تک سیمی کمانه ای) تامبورین و پاندریو(نوعی دایره زنگی) سوردُو(درام بیس برزیلی) تیمبا و کایشا(درامز) آگوگو(نوعی زنگ دوتایی)و هِکو هِکو گانزا(جغجغه) و شوکالو(همزن).

موسیقی مینیمال چیست | گذر موسیقی

موسیقی مینیمال 

موسیقی مینیمال و هنر مینیمالیسم هنر حداقل گرایی است. هنری که با حداقل عنصرهای هنری تشکیل می شود.در موسیقی سبک مینیمالیسم عنصر تکرار نقش اساسی ایفا میکند و علاوه بر این لایه لایه بودن خط های ملودی و به مرور اضافه شدن در همان خط های ملودی حائز اهمیت است. خواستگاه این نوع موسیقی کشور امریکا بوده که اهنگسازان نامداری در سرتا سر دنیا در این سبک فعالیت میکنند. امروزه زندگی ها به سمت ساده زیستی و کم کردن مصرف گرایی پیش میرود. این روزها تجمل گرایی و مصرف گرا بودن هزینه های زیادی را در پیش خواهد داشت  سبک مینیمال علاوه بر سبک هنری یک سبک زندگی نیز هست که ارامش و سلامت این زمین را نیز تضمین میکند . برای دنبال رو بودن این سبک نیاز به تحمل هیچ سختی نیست و فقط ملزم استفاده از وسایل مورد نیاز برای زندگی هست و نه چیزی فراتر و همانطور که این سبک هنری بسیار ارزشمند و ارامش بخش و زیبا است این سبک زندگی نیز گزینه های گفته شده را در بر دارد.

موسیقی مینیمالیست چیست؟

موسیقی مینیمال ، سبک یا تکنیکی از موسیقی است که از دهه 1960 از مرکز شهر نیویورک سرچشمه می گیرد و با تمرکز بر فرایندهای داخلی موسیقی ، فاقد اهداف ، بیانگر رویکرد جدیدی در فعالیت گوش دادن به موسیقی است و همچنین فاقد حرکت به سمت آن اهداف. آهنگساز و منتقد موسیقی تام جانسون نوشت: “ایده مینیمالیسم بسیار بزرگتر از آن است که بسیاری از مردم تصور می کنند. این موسیقی به طور تعریف شامل هر موسیقی است که با مواد محدود یا حداقل کار می کند: قطعاتی که فقط از چند نت استفاده می کنند ، قطعاتی که فقط از چند کلمه متن استفاده می کنند یا قطعاتی که برای سازهای بسیار محدود استفاده شده اند. این شامل قطعاتی است که برای مدت زمان طولانی یک صدای اساسی را حفظ می کند. این شامل قطعاتی است که منحصراً از ضبط رودخانه ها و جویبارها ساخته شده اند. این شامل قطعاتی است که در محافل بی پایان حرکت می کنند. و شامل قطعاتی است که دیواری بی صدا از ساکسیفون را ایجاد می کند. شامل قطعاتی است که انتقال آنها به تدریج از یک نوع موسیقی به نوع دیگر بسیار طولانی است.

از ویژگی های برجسته این تکنیک می توان به پالس ثابت ، ایستایی یا تحول تدریجی و اغلب تکرار عبارات موسیقی یا واحدهای کوچکتر مانند شکل ها ، نقوش ملودی . ریتمیک اشاره کرد. آهنگسازی موسیقی مینیمال به شدت به تکنیک های فرآیند متکی است و از قوانین سختگیرانه ای پیروی می کند ، معموالً با استفاده از اصطالح موسیقی فرآیندی توصیف می شود. در موسیقی کلاسیک از نیمه دوم قرن بیستم ، اصطالح موسیقی مینیمال برای بیان سبکی از موسیقی با ویژگی های زیر استفاده می شود: 1 –محدودیت داده های خروجی موسیقی 2 –تکرار الگوی ملودیک و ریتمیک کوتاه ، از عناصر اساسی ، با حداقل تغییرات ، به طوری که تغییرات کوچک به سختی قابل توجه است. 3 –تاکید بر هماهنگی هم خوان 4 –سرعت ثابت

دینامیک در موسیقی مینیمالیستی معمولا ثابت است (قوی در کل ، یا در کل ضعیف است)، یا در یک روند واحد قرار دارد (در کل از صدای ارام به قوی یا برعکس پیش میرود).

با محدود کردن تعداد عناصر اساسی موسیقی، فرآیند ساخت موسیقی مینیمال به خودی خود شروع می شود. اصول موسیقی حداقل از موسیقی آفریقای غربی و موسیقی هند گرفته شده است. موسیقی مینیمال ، بیشتر بر پیشرفت تدریجی و توسعه الگوهای موسیقی ترجیحاً مبهم تمرکز میکند ،تا هرگونه پیشرفت آنچه که به طور سنتی “ملودی” یا بطور کلی “خط ملودی” نامیده می شود . چند تکنیک اساسی وجود دارد که به اصطالح مینیمالیسم را در موسیقی مشخص می کند. همه مینیمالیست ها یا پست مینیمالیست ها از همه اینها استفاده نمی کنند و تعدادی از آهنگسازانی که قبلا مینیمالیست خوانده می شدند در طول سالها به طرز چشمگیری تغییر سبک داده اند.

ادامه دارد…

گردآورنده : صدف اصفهانی

 

 

 

 

 

موسیقی کولی چیست و چگونه آغاز شد | گذرموسیقی

موسیقی کولی 

موسیقی کولی در مجارستان، رومانی و کشورهای شبه جزیره ی بالکان ریشه دار است.در این مناطق ، این موسیقی از ریشه ها و خاستگاه های موسیقی فولک بومی بهره می برد.از جمله آواز خوانی آرام و حزن انگیز، ملودی های تند رقص، دست زدن، اصوات دهانی، و قاشق زدن های چوبی.این موسیقی با عناصر شرقی نظیر گیلیساندو (لغزش تند انگشتان روی کلیدها / سیم های ساز برای تولید آهنگی سریع)، دستکاری در طنین صدا و بداهه نوازی درآمیخته است.
به لحاظ تاریخی، کولی ها اغلب به عنوان نوازندگان دوره گرد و فروشندگان خانه به دوش زندگی کرده اند و موسیقی شان بیش از همه در میان خودشان، بخصوص در جشنواره ها و مراسم ها زنده است. نوازندگان کولی در سراسر منطقه ی بالکان و اروپای مرکزی با نوازندگی در مراسم های عروسی روستاییان امرار معاش می کردند. آنها دائم در سفر بودند. از این رو با موسیقی های فولکلور محلی آشنا شدند و آنها را به کسب و کار پر رونق منحصر به فرد خود افزودند و یک موسیقی ترکیبی عوام پسند خلق کردند.کولی ها احتمالا بارها با موسیقی دان ها و مطرب های یهودی اروپای شرقی نواخته اند.
به لحاظ تاریخی، اقوام کولی به دلیل سیاست های تبعیض آمیزی که مانع از هم آمیزی کامل می شد، در حاشیه ی شهرستان ها و روستاها زندگی می کردند و این پیشینه، مضامین این نوع موسیقی را معلوم کرده است: جشن و سرور، عشق، نوشیدن، زندگی، و بازی های روستایی.

موسیقی کولی-گذرموسیقی
گوناگونی احساسات
موسیقی کولی سوزناک و اندوه آور است و زیرژانرهایی دارد مشتمل بر آواز های غنایی با گام های آهسته که کارکردش به نوعی تخلیه ی احساسات و عواطف یا برون ریزی غم های مشترک است.
در عین حال رقص های کولی تند و شاد است.این رقص ها نوعی نیروی رانش پر تکاپو فراهم میکنند که میتواند به مراسم های طولانی و چند روزه ی عروسی ها و جشنواره های کولی نیرو برساند.
در سده ی نوزدهم فعالان جنبش ملی گرایی در اروپا شرقی و مرکزی از فرهنگ کولی ها بهره بردند.موسیقی دان هایی همچون فرانتس لیست،پیانیست خوش قریحه و بعدتر بلا بارتوک آهنگساز در ساخت آهنگ کلاسیکشان، عناصری از سنت موسیقی کولی ها را به عاریت گرفته اند.
با این حال در خلال سده ی بیستم فرهنگ کولی در دوره ی حکومت نازی ها ، اتحاد شوروی و کشورهای بلوک شرق در معرض ظلم و همگون سازی قرار داشت.
فیلم سینمایی دوران کولی ها (1988) ساخته ی امیر کوستریتساف کارگردان بازیگر و موسیقیدان صربستانی درباره ی کولی ها به مخاطبان غربی آگاهی داد و بستری فراهم کرد برای موسیقی گوران بِرِگوویچ، آهنگساز بوسنیایی که یک دسته ی همنواز چهل تایی متشکل از یک دسته ساز های بادی برنجی، بگ پایپ ها، یک دسته ی ساز های زهی و یک کُر مردانه را رهبری میکند.

 

موسیقی کولی-گذرموسیقی

موسیقی معاصر برای پیانو | گذرموسیقی

کارگاه موسیقی معاصر برای پیانو

اصول نوازندگی و آهنگسازی 

در این کارگاه ابتدا بحث با آشنایی خود مکانیزم پیانو و تاریخچه آن و مدل های مختلف شروع شد ، از پیانو هایی با در ابتدا کمتر از 88 کلاویه داشتند تا پیانو هایی که با بیشتر از 88 کلاویه ساخته شدند.
از مدل های مختلف پیانو می توان به (Prepared piano ، Upright piano و grand piano) اشاره کرد . و در ادامه تکنیک هایی برای (Prepared piano و grand piano) و روش های برای پدال گیری و حتی تولید صدا با پدال از تکنیک های معاصر نوازندگی بیان شد و همچنین تکنیک های برای تولید اکورد های کلاستر به روش های مختلف مانند استفاده از ساعد دست و…. .
اما در بخش اهنگسازی معاصر ، این بخش با احساس نیاز آهنگسازان به رنگ آمیزی های صوتی متفاوت از دوره امپرسیونیسم اغاز شد و تا موسیقی سریالیسم و موسیقی شانسی یا ( chance music) و در انتها mix media ادامه یافت .
و در بخش chance music به بررسی برخی کار های جان کیج آهنگساز این مکتب پرداخته شد .
و در ادامه و در بخش mix media با کارهای بسیار جالبی از اهنگسازان جدید و نوعی کنسرت های متفاوت مانند:
Disklavier
computer and piano
speaking piano
اشاره کرد .
در انتها این در این کارگاه هنر جویان با تکنیک های مختلف نوازندگی معاصر پیانو و سبک ها و تکنیک های اهنگسازی و نت نویسی جدید در دنیا آشنا شدند و با کنسرت ها و اهنگسازان مطرح این سبک ها آشنا شدند.

گردآورنده: سهند مالکی

 

 

موسیقی سماع و قومی / گذرموسیقی

استفاده از موسیقی در مراسم قومی و سماعی

 

استفاده عملی از موسیقی در برنامه‌های شفا و درمان، در گذشته ایران، بیشتر در دو شکل و روش رواج داشته، اول روش قومی و دوم روش سماعی که در مورد روش سماعی به اختصار توضیح داده می‌شود.

روش سماعی

بعد از اسلام روش دیگری به نام سماع در ایران شکل گرفت که در مواقعی برای تزکیه و شفا و درمان بیماران مورد استفاده قرار گرفته و موسیقی، اذکار و حرکت‌های موزون ابزار آن بوده است. سماع در لغت به معنای گوش دادن به آواز خوش و نیکوست. به عبارتی تأثیرگذاری از راه نیکو شنیدن که با پیام ذکر و تأثیر و تحرک آن با ریتم و حرکت‌های موزون و موسیقی همراه گردیده است. عارف و مرشد با آواز و اذکار معنوی و گاهی حرکت‌های موزون و رقص‌های سماعی شور و جدی در مریدان ایجاد می‌کرد. شور و حالی که به قصد از خود بی‌خودی برای ارتباط و اتصال معبود است. مراسم سماع در شکل امروزی آن بعد از خلفای راشدین در دوره‌های اموی و عباسی به وجود آمد. در دوران ایران اسلامی سماع یکی از ابزار‌های تمرینی عارفان و اهل تصوف شد و شعرا و بزرگان از آن به‌عنوان تمرینی برای القای افکار و اذکار و انگیزه و تحرک خود به شنوندگان استفاده فراوان می‌بردند. در واقع، تمرین و صحنه‌ای از مشاهدات شهودی از جمله روشن‌بینی و الهام و جذبه‌های روحی بود.

سماع و درمان

در گذشته برگزاری مراسم سماع شیوه‌های متعددی داشته و مکتب‌های مختلف تصوف آداب و شرایط متفاوتی را برای انجام آن پیشنهاد می‌کردند. خانقاه‌ها مکان سماع بوده‌اند و عارفان با تنی چند از نوازندگان، خوانندگان و شاعران در این جلسه‌ها حضور می‌یافتند. آنها با لباس فاخر و خرقه‌های بلند و آستین‌های طراز‌دار در جلسه‌ها شرکت می‌کردند. عارفان غالباً زمان و مکان و افراد خاصی را جهت انجام سماع در نظر می‌گرفتند. امام محمد غزالی و ابوالمفاخر به سه عامل زمان، مکان و اخوان در برپایی جلسه تأکید داشتند. آنها زمانی را مناسب سماع می‌دانستند که افراد اشتغال ذهنی نداشته باشند و آسوده و فراغ بال در جلسه‌ها حضور یابند و مکانی را مجاز می‌دانستند که متعلق به فرد درستکاری باشد. کسانی را در مراسم شرکت می‌دادند که از لحاظ اخلاقی، افراد منزه و آشنایی باشند. بعضی از عارفان به مریدان خود توصیه می‌کردند که سراپا گوش باشند و به اطراف نظر نیندازند؛ برخی دیگر وجد، پایکوبی و رقص را مجاز می‌دانستند و در هنگام سماع حالت‌های هیجانی و روحی زیادی را از خود بروز می‌دادند. غالباً عارفان سماع را برای افراد دردمند و دلسوخته و یا شیدامنش توصیه می‌کردند تا تخلیه و آرامش یابند. به‌طور کلی، قصد عارفان از برپایی جلسه‌های سماع و توصیه‌هایی که در چند و چون آداب آن کرده‌اند برای تزکیه و آرامش درونی مریدان بوده و کم و بیش مؤثر واقع می‌شده است. به‌طور کلی، جلسه‌های سماع تا حدودی به لحاظ روحی برای القای مفاهیم دینی و آرامش کمک‌هایی می‌کرده و موجب تقویت روحی شرکت‌کنندگان می‌شده است.

گردآورنده ریحانه لطفی