زندگی و موسیقی یوهان سباستیان باخ | گذر موسیقی
یوهان سباستین باخ_آکادمی گذر موسیقی
آهنگسازان و نوازنده ارگ آلمانی بود که آثارش برای دسته آواز، ارکستر و تکسازها، تقریباً تمام انواع متفاوت موسیقی دوره باروک را دربرمیگیرد و موسیقی آن دوران را به بلوغ خویش رساندهاست. با وجود اینکه او شکل تازهای را از موسیقی ارائه نکرد، ولی توانست سبکِ شایع در موسیقی آلمان را با فنون کنترپوان، غنی سازد. این فنون، مبنی بر تنظیم چیدمان هارمونیک و موتیف در مقیاس کوچک و بزرگ بود و همچنین سازواری ریتمها و بافتهای برگرفته از موسیقی کشورهای دیگر چون ایتالیا و فرانسه را شامل میشد.لطافت قوی موسیقی باخ و گستردگی حاصل هنر وی، او را به عنوان یکی از بزرگترین آهنگسازان غرب در سنت تُنال مشهور ساختهاست. با توجه به عمق معنایی، قوّت فنی و زیبایی هنرمندانه، آثاری چون کنسرتوهای براندنبورگ، سوئیتها و پارتیتاها برای ساز کلاویهای، مس در سی مینور، پاسیون به روایت متای قدیس، پیشکش موسیقایی، هنر فوگ و تعداد فراوانی کانتات که ۲۲۰تا از آنها برجاماندهاست، را میتوان نام برد. نمونهای از این ویژگی سبکگرایانه را در قطعه زیر، در همسرایی «شکوه خداوند هماره در اوج باد» (به آلمانی Ehre sei Gott in der Höhe) از ارتاریوی کریسمس، تصنیفشده به سال ۱۷۳۴ طی دوران بلوغ هنری وی، میتوان مشاهده کرد.
یوهان سباستین باخ عضوی از شگفتآورترین تبار موسیقایی تمام اعصار بود. در زمانی بیش از ۲۰۰ سال، خاندان باخ توانست دوازده نوازنده و آهنگساز شایسته و توانا را تربیت نماید. این بازه زمانی دورانی بود که کلیسا، دولت محلی و طبقهٔ اشراف، حمایتی قابلتوجه از ساخت موسیقی به شکل حرفهای در سرزمینهای آلمانیزبان و بخصوص در بخشهای غربی تورینگن و زاکسن، به عمل میآوردند. پدر سباستین، یوهان آمبروزیوس باخ، نوازنده چیرهدست ویولن، ترومپتزن دربار و رهبر دسته نوازندگان شهری در آیزناخ.در ده سالگی پدرو مادرش را از دست داد و به برادر بزرگترش سپرده شد. در ۱۴ سالگی سباستین توانست به همراه دوست و هممدرسهای خود، گئورگ اُرْدمان، برای درسخواندن در مدرسه معتبر سنت میکائیل در لونهبورگ، کمکهزینه تحصیلی دریافت کند.در طول دوران زندگی اش در کلیساهای مختلفی نوازنده بود و به پست های مهمی هم دست یافت.
ویژگی سبک آهنگسازی باخ بر بافت کنترپوآنی، تونیکهای خطی/پیشروی هارمونیک در دومینانتها و ریتمهای محرک استوار است که با یکدیگر ترکیب میشوند و حسی از پیشروی را بوجود میآورند. مانند بسیاری از آهنگسازان دیگر سبک باروک، موسیقی باخ به شکل موتیفی متراکم است؛ الگوهای ملودیک و ریتمیک که در ابتدای یک اثر معرفی میشوند، پیوسته بهوسیله برگشتهای ملودیک و کنترپوآنی، افزایش و کاهش در حین تکرارها و جوش و خروش و تحرک در نغمهها، تغییر شکل میدهند.امروزه «سبکِ باخ» بر تصنیفات موسیقایی، از سرودهای روحانی و آثار مذهبی تا آثار پاپ و راک، تأثیراتی گذاشتهاست. بسیار از تمهای باخ – بخصوص تم توکاتا و فوگ در ر مینور – مکرراً در آثار موسیقی راک استفاده شدهاند و محبوبیت قابل توجهی یافتهاند.
زندگی و موسیقی لودویگ فان بتهوون | گذر موسیقی
بتهوون _ لودویگ فان بتهوون _ آکادمی گذرموسیقی
در شهر بنِ آلمان متولّد شد. پدرش، یوهان وان بتهوون، اهل هلند بود و مادرش ماگدالِنا کِوِریچ تبار اسلاو داشت. این خانواده صاحب هفت فرزندشد که چهارتن از آنان در کودکی در گذشتند. اولین معلّم موسیقی بتهوون پدرش بود. پدرش یکی از موسیقیدانان دربار بن بود. او مردی الکلی بود که سعی میکرد بتهوون را بهزورِ کتک بهعنوان کودکی اعجوبه همانند موتزارت به نمایش بگذارد. هرچند استعداد بتهوون بهزودی بر همگان آشکار شد. بعد از آن، بتهوون تحت آموزش کریستین نیفه قرار گرفت.همچنین بتهوون تحت حمایت مالی شاهزاده اِلِکتور (همان درباری که پدرش در آن کار میکرد) قرار گرفت.بتهوون در ۱۷سالگی مادر خود را از دست داد و با درآمد اندکی که از دربار میگرفت، مسئولیّت دو برادر کوچکترش را بر عهده داشت .بتهوون در سال ۱۷۹۲ به وین نقل مکان کرد و تحت آموزش ژوزف هایدن قرار گرفت؛ ولی هایدنِ پیر در آن زمان در اوج شهرت بودو به قدری گرفتار، که زمان بسیار کمی را میتوانست صرف بتهوون بکند. به همین دلیل بتهوون را به دوستش یوهان آلبرشتسبرگر معرّفی کرد.
از سال ۱۷۹۴ بتهوون به صورت جدّی و با علاقه شدید نوازندگی پیانو و آهنگسازی را شروع کردو به سرعت به عنوان نوازنده چیرهدست پیانو و نیز کمکم به عنوان آهنگسازی توانا، سرشناس شد بتهوون بالاخره شیوه زندگی خود را انتخاب کرد و تا پایان عمر به همین شیوه ادامه داد: به جای کار برای کلیسا یا دربار (کاری که اکثر موسیقی دانان پیش از او میکردند) به کار آزاد پرداخت و خرج زندگی خود را از برگزاری اجراهای عمومی و فروش آثارشو نیز دستمزدی که عدّهای از اشراف که به توانایی او پی بردهبودند و به او میدادند، تأمین میکردزندگی او به عنوان موسیقی دان به سه دوره «آغازی»، «میانی»، و «پایانی» تقسیم میشود
بتهوون بیشتر اوقات با خویشاوندان و بقیه مردم نزاع و با آنان به تلخی برخورد میکرد. شخصیت بسیار مرموزی داشت و برای اطرافیانش به مانند یک راز باقی ماند. لباسهایش اغلب کثیف و بههمریخته بود. در آپارتمانهای بسیار بههمریخته زندگی میکرد. بسیار تغییر مکان میداد. طی ۳۵ سال زندگی در وین، حدود چهل بار مکان زندگیاش را تغییر داد. در معامله با ناشران همیشه بیدقت بود و اکثر اوقات مشکل مالی داشت [ویرایش]بسیاری معتقدند موسیقی بتهوون بازتاب زندگی شخصیِ اوست که در اکثر اوقات تجسمی از نبرد و نزاع همراه با پیروزی است. مصداق این توصیف را میتوان در اکثر شاهکارهای بتهوون، که بعد از یک دشواری سخت در زندگیاش پدید آمدند، یافت. او در سال ۱۸۰۲ وصیتنامهای خطاب به دو برادرش نوشت که به وصیتنامه هایلیگِنْشتاد معروف است. پس از واقعه هایلیگنشتاد و غلبه بر یأسش از ۱۸۰۳ تا ۱۸۰۴ سمفونی عظیم شماره ۳ خود به نام اروئیکا را که نقطه تحول در تاریخ موسیقی است، تصنیف کرد. طی مبارزه چندسالهاش برای قیمومیت برادرزادهاش، کارل، بتهوون کمتر آهنگ ساخت، ووینیها شروع به زمزمه کردند که کار او تمام است. بتهوون، که شایعات را شنیدهبود، گفت: «کمی صبر کنید، بهزودی چیزی متفاوت خواهید فهمید» و اینطور هم شد. بعد از ۱۸۱۸ مسائل داخلیِ زندگی بتهوون مانع از انفجار خلاقیت او نشد و بعضی از بزرگترین آثارش: سمفونی شماره ۹، آخرین سوناتهای پیانو و آخرین کوارتتهای زهی را به وجود آورد. او از سال ۱۸۰۰ به ناشنوایی تدریجیِ خود پی برد. برای یک آهنگساز و نوازنده هیج اتفاقی نمیتواند ناگوارتر از ناشنوایی باشد، اما حتی آن هم نتوانست مانعی جدی برای بتهوون باشد. آخرین کارهای او شگفتی خاصی دارند، و بسیاری آنها را مملو از معانی مرموز و ناشناخته به شمار میآورند. بتهوون را بزرگترین هنرمند تاریخ موسیقی و پیانو میدانند.بتهوون از سلامت کمی برخوردار بود، زمانی درد شکم شروع به آزار دادنش کرد. اما علاوه بر این مشکلات جسمی، او درگیر چندین مشکل روحی نیز بود، که ناکامی در یکسری روابط عشقی از جمله آنها بود. در سال ۱۸۲۶ سلامت وی به شدت وخیم شده بود، تا اینکه یک سال بعد در ۲۶ مارس ۱۸۲۷ از دنیا رفت. در آن زمان تصور میشد مرگش به دلیل مرض کبد بودهاست، اما تحقیقات اخیر بر اساس دستهای از موهای بتهوون، که پس از مرگش باقی مانده، نشان میدهد که مسمومیت سرب باعث بیماری و مرگ نابهنگام وی بودهاست .
زندگی و موسیقی فردریک شوپن| گذر موسیقی
“بعد از نواختن آثار شوپن، احساس کردم از گناهانی که تا به حال مرتکب نشده ام، پاک شده ام و برای غمی سوگواری کردم که به من تعلق ندا شته است.” اسکار وایلد( منتقد و هنرمند)
شوپن یک هنرمند رمانتیک را به بهترین شکل به تصویر کشید: سرخورده ،دمدمی مزاج، با استعداد و محکوم به مرگی زودرس. وی در اثر بیماری سل درگذشت. او همانند پاگانینی هم یک آهنگساز بود، هم یک نوازنده، البته کنسرتهایی که اجرا کرد خیلی محدود بودند. با انتخاب پیانو برای قطعات آهنگسازی اش باعث شد پیانو یکی از محبوبترین و مردمی ترین سازها شود. او همچنین نقش مهمی در اولین اقدامات ملی گرایانه داشت و بسیار تحت تاثیر موسیقی محلی کشورش، لهستان بود. شوپن در خانواده ای فرانسوی- لهستانی به دنیا آمد و قبل از سن هشت سالگی آغاز به آهنگسازی نمود و در مجامع عمومی به عنوان یک پیانست ظاهر شد. او مدرسه را ترک گفت و در کنسرواتوار ورشو ثبت نام کرد جاییکه با جدیت و مشتاقانه به آهنگسازی پرداخت. بعد از سه سال، فارغ التحصیل شد وتصمیم گرفت برای کسب موفقیت بیشتر به خارج از کشورش برود. در وین دو نمونه کار های پیانویی اش از جمله مجموعه واریاسیونهایش را به اجرای عموم درآورد که با انتشار این کارها رابرت شومان تبریکات خود به شوپن را در کلماتی جاودانه ابراز کرد :” تحسین برانگیز، باوقار و نابغه “.
تم های لهستانی : شوپن که قصد داشت به زودی به کنسرتهای دور اروپا برود دوباره به ورشو بازگشت ولی این کنسرتها به دلیل موقیتهای سیاسی نابسامان آن دوره، دائما به تاخیر افتاد. در این میان، او عاشق زنی (بنام ژرژ ساند) شد. وی هنگامیکه در ورشو اوقات خود را میگذراند، بصورت همزمان روی دو کنسرتو پیانو کار میکرد . او از ابتدای جوانیش همیشه مجذوب ریتم ها و ملودیهای سرزنده و شاد محلی لهستانی بود و بخشهای پایانی هر دو کنسرتو بطور عمیقی تحت تاثیر رقصهای لهستانی، بخصوص “مازورکا” بودند.
زندگی و موسیقی کلود دبوسی| گذر موسیقی
دبوسی _ کلود دبوسی _ آکادمی گذرموسیقی
“موسیقی اش بر نوک سوزن “ فرانک سزار
از اواخر دوران باروک جریان اصلی موسیقی غرب به طور عمیقی ریشه در موسیقی آلمانی و اتریشی داشت. تا اواخر قرن نوزده و اوایل قرن بیستم، موسیقی ای که از باخ تا مالر منشعب می شد، در بر گیرنده آهنگسازانی از هر گوشه جهان از جمله روسیه، مجارستان، انگلیس، اسکاندیناوی و آمریکا بود. تا اینکه مردی فرانسوی به نام کلود دبوسی، موسیقی انحصاری آلمان را در هم شکست .او با موسیقی منحصربفرد وهوشمندانه اش موسیقی فرانسه را دوباره زنده کرد و یک صدای جدید جهانی را برای قرن بیستم به ارمغان آورد. موسیقی او رابطة رمزآلود بین طبیعت و تصورات انسانی را فاش میکرد.
دبوسی ،صدای جهانی منحصر بفرد او دری به قرن جدید گشود.در کنار دخترش چوچو . گ و در این هنگام دبوسی به شدت از بیماری سرطان رنج می برد. |
زندگی دبوسی در پاریس متمرکز بود. شهری که بسرعت به قطب فرهنگی اروپا تبدیل می شد. او در حومه شهر پاریس جایی که والدینش یک مغازه چینی را اداره میکردند، متولد شد. دبوسی جوان همراه برادر و خواهر هایش اغلب به خانه عمه شان در شهر کن میرفتند و در آنجا دبوسی شروع به یادگیری پیانو زیر نظر شاگرد قدیم شوپن نمود. او وارد کنسرواتوار پاریس شد که البته معلم خود را بخاطر هارمونی و بداهه نوازی های تجربی اش دلسر کرد.او بر خلاف تمایلات ضد ارتودوکسی خود، جایزه رم را بخاطر کانتاتای” لفانت پرادیگ” دریافت کرد. با این حال اقامت موقت در رم برایش جالب و رضایت بخش نبود و به پاریس بازگشت و رابطه ای عاشقانه با زنی متأهّل بر قرار کرد. در همان سال او سرمست موسیقی واگنر شد و یک سال بعد. به بیروت رفت. اگر چه دبوسی موسیقی واگنر را چنین توصیف کرد :”غروبی زیبا که به جای یک طلوع اشتباه گرفته شده است.” ولی در تمام طول عمر خود مجذوب موسیقی او بود. او حتی بر روی اپراهای واگنر آغاز به کار نمود ولی زمانی که احساس کرد موسیقی خودش نیاز به انعطاف و تطبیق بیشتری با رویاهایش دارد آن را رها کرد.
امپرسیونیسم
تصویر بالا به نام “موج بزگ کاناگوا” توسط نقاشی ژاپنی به نام کات سوشیکا هوکوسایی شده است. این نقاشی الهام بخش سمفونی “دریا” دبوسی شد.دبوسی از شاعران نمادپرداز(سمبولیک) الهام میگرفت. از جمله این شاعران ورلین بود که ابیات شعرهایش را با حساسیت و ظرافت زیادی کنار هم قرار می داد. او در همین زمان بر اساس گام تمام پرده که دیگر هیچ نوتی در آن محوریت نداشت تجربه ای تازه از صدا دهی پیانو را امتحان کرد. در میان اولین کارهایش برای پیانو دو کار مطرح یکی آرابسک و دیگری سوئت کوچکی برای دوئت پیانو بود. وقتیکه دبوسی موسیقی کامالان را شنید تحت تاثیر عمیقی قرار گرفت.
زندگی و موسیقی بلا بارتوک| گذر موسیقی
بلا بارتوک _ بارتوک _ آکادمی گذرموسیقی
آهنگسازی که موسیقیاش به روح ترانههای عامیانهٔ اروپای شرقی آغشته است Bartók) آهنگساز برجسته مجارستانی، یکی از مهمترین موسیقیدانان قرن بیستم می باشد. او به همراه دوست و همکارش زولتان کودالی (Zoltán Kodály) دیگر آهنگساز بزرگ مجار، موسیقی شناسی فرهنگی– اتنوموزیکولوژی (ethnomusicology) را گسترش داد. ، . بارتوک در امپراطوری بزرگ آسترو- مجارستان (Austro-Hungarian) بزرگ شد که بعد از جنگ جهانی اول بر اساس عهدنامه تریونون (Trianon) از مجارستان جدا شد. گرچه بارتوک را از همان آغاز در آن سوی مرزهای مجارستان آهنگسازی در خور توجه دانستند اما در زادگاهش او را نادیده گرفتند. او حتی به سبب ‘بیتفاوتی و عداوت’ مجارها، تا اندکی پس از ۱۹۱۱ از برپائی رسیتال در مجارستان خودداری میکرد. فقط پس از نخستین اجراء موفقیتآمیز بالهاش با عنوان شاهزادهٔ چوبی در ۱۹۱۷ در بوداپست بود که موسیقی بارتوک در وطنش محبوبیت یافت. هنگام سفر بارتوک به ایالاتمتحد در سالهای ۱۹۲۷ تا ۱۹۲۸، عنوان خبر یک روزنامه این بود: ‘نوگرافی مجار برای مجاب کردن تمسخرکنندگان در راه لوسآنجلس است’ . اما در ۱۹۳۹ بارتوک میتوانست کامیابانه به پسرش چنین بنویسد: ‘از ۱۹۳۴ تا امروز، کموبیش فقط بنا به سفارش کار کردهام
به قدرت رسیدن هیتلر برای او که با سراپا ضدنازی بود سخت مسئلهساز شد. پس از الحاق اتریش به آلمان در ۱۹۳۸، بارتوک به یک دوست چنین نوشت: ‘این خطر هست که مجارستان نیز به زودی تسلیم این نظام غارتگر و خونریز شود. در این صورت تصور اینکه چهطور میتوانم در چنین کشوری به زندگی یا کار ادامه دهم برایم بسیار دشوار است’ . بارتوک اجازه نداد تا موسیقیاش در آلمان اجراء یا از هر ایستگاه رادیوئی قابل دریافت در آلمان یا ایتالیا پخش شود. در ۱۹۴۰، سرانجام به ایالاتمتحد، جائیکه واپسین پنج سال عمر را در آن گذراند، مهاجرت کرد. این دوران از زندگیاش دورانی پُررنج و اندوه بود؛ درآمدش اندک و سلامتش متزلزل بود و حس میکرد دورافتاده است و نادیده گرفته میشود. |
در ۱۹۴۲ نوشت: ‘گوئی زندگی حرفهایم در مقام آهنگساز پایان گرفته است، شِبه تحریم اجراء آثارم توسط ارکسترهای صاحبنام ادامه دارد . او بر این باور بود که موسیقی روستائی او را در آزاد شدن از قید ‘انحصار به نظام ماژور یا مینور’ یاری میکند، بارتوک دریافت که ‘اغلب ملودیهای عامیانه منطبق بر مُدهای قدیمی کلیسائی، مُدهای یونان باستان و حتی برخی مُدهای قدیمیتر (بهویژه مُد پنتاتونیک) هستند و مهمتر از همه آنکه ساختارهای ریتمیک و دگرگونیهای وزن در آنها بسیار آزاد و متنوع است
بارتوک بسیاری از نغمههای عامیانهٔ مجار و رومانیائی را در آثارش بهکار بسته و اغلب با همراهیهائی بسیار دیسونانت آمیخته است. با این همه، در بیشتر آثارش این ملودیها را به همان شکل خام اولیه نیاورده است؛ تمهایش آفریدهٔ او هستند اما رنگوبوئی محلی دارند. هدفش ‘جذب کامل موسیقی روستائی’ بود ‘بهگونهای که بتوان آن را روان و راحت همچون زبان مادری بهکار گرفت’ .بوغ بارتوک در قلمرو موسیقی سازی درخشانترین تجلی را یافته است. او آثار فراوانی برای پیانو سولو آفریده است و شش کوارتت زهی، چند اثر مجلسی دیگر، سه کنسرتو پیانو، یک کنسرتو ویولون و چندین اثر ارکستری از دیگر آثار او هستند. موسیقی بارتوک گسترهٔ حسی پهناور و بیانی ژرف دارد. موومانهای سریع او میتواند انتقالدهندهٔ خشونتی بدوی یا سرزندگی یک رقص روستائی باشد. موومانهای کُند در آثار او اغلب تداعیکنندهٔ عزلت و بدبینی ژرف هستند. بسیاری از این موومانها کیفیتی فضاپردازانه و کم و بیش امپرسیونیستی دارند که تداعیکنندهٔ صداهای شبانهٔ حشرات و جیکجیک پرندگان است. این پاساژهای رمزآلود را ‘موسیقی شبانگاهی’ بارتوک نامیدهاند.بارتوک در فرمهائی سنتی همچون روندو، فوگ و سونات جانی تازه دمید و تعبیری نو از آنها بهدست داد. او از راه بازشنواندن تبدیلهای گوناگون یک تم، موومانهای متضاد اثر را یکپارچگی میبخشد. او موومان را همانگونه پایان میدهد که آغاز شده بود و از این راه به انسجام ساختاری دست مییابد. برای نمونه، موومان دوم کنسرتو برای ارکستر (۱۹۴۳) با نوای یک طبل کوچک آغاز شده و پایان مییابد. در موسیقی او، تقلید پُلیفونیک و بسط و گسترش موتیفها اغلب هیجانانگیز و تنشآفرین است.